معرفی منابع و روشهایی موثر برای تقویت زبان انگلیسی
امروزه زبان انگلیسی در جامعه نهتنها یک نیاز، بلکه یک ضرورت محسوب میشود؛ و شما برای تحصیل، کار و حتی روابط اجتماعی خود به آن نیازمندید؛ بنابراین توصیه ما این است که بهصورت مفید و مستمر به یادگیری آن بپردازید.
همانطور که میدانید داشتن منابع مناسب مهمترین نکته در یادگیری زبان انگلیسی میباشد. برای یادگیری زبان بهتر است با تقویت زبان عمومی شروع کنید و برای شروع تعدادی لغت و عبارت مناسب و پرکاربرد را در اختیار شما دوستان قرار دادیم.
باوجود اینکه روشهای بسیار زیادی برای یادگیری زبان و همچنین به خاطر سپردن لغات و اصطلاحات وجود دارد، افراد با توجه به علایق خود روش مناسب برای خود را انتخاب میکنند.
ازجمله رایجترین روشهای یادگیری لغات میتوان به روش جعبه لایتنر و روش تیک ایت اشاره کرد.
روش تیک ایت
در این روش مقابل هر لغت ۸ مربع کوچک قرار میگیرد و شما هر بار که لغت را میخوانید با توجه به اینکه معنای لغت را به یاد دارید یا نه در یک مربع علامت تیک یا ضربدر را ثبت میکنید. در این روش باید لغات را در فواصل زمانی خیلی کوتاه و مداوم مرور کنید، مثلاً هرروز.
و تعداد علامتهای درست در مربعها نمایانگر میزان تسلط شما بر آن واژه مشخص میباشد. اگر درنهایت به شش مورد صحیح از هشت مربع نرسید بدین معناست که شما تسلط کافی را کسب نکردهاید؛ بنابراین لازم است این روند را برای مربعهای نهم و بیشتر ادامه دهید تا زمانی که تسلط کافی را به دست آورید.
روش جعبه لایتنر
این روش درواقع یکی از روشهای علمی برای به خاطر سپردن لغات بر مبنای انتقال اطلاعات از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت میباشد.
در این روش شما از یک جعبه درباز استفاده میکنید که از پنج قسمت مختلف تشکیل شده است. نسبت اندازه بخشهای مختلف بر اساس منحنی فراموشی هاووس نتیجهگیری شده است. عرض این پنج قسمت به ترتیب ۱,۲,۴,۸,۱۵ واحد میباشد. این جعبه را میتوانید خودتان بسازید یا از بازار تهیه نمایید.
حالا باید روی یک سری برگه کاغذ، لغتها یا اطلاعاتی را که میخواهید به خاطر بسپارید یادداشت کنید. روی هر کاغذ تنها یک لغت و معنای لغت یا عبارت را پشت همان فیش بنویسید. بر اساس برنامه زیر شروع به یادآوری و خواندن کنید:
روز اول: یک سری برگه را تکمیل کنید و یکبار لغت و معنای آن را بخوانید و سپس در خانه اول قرار دهید.
روز دوم: ابتدا برگههایی را که روز اول تهیه کرده بودید از خانه اول بردارید. اگر معنی آن را به خاطر دارید آن را در خانه دوم قرار دهید و اگر نه آن را دوباره در همان خانه اول بگذارید. پشت برگهها در قسمت دوم یک کاغذ یا مقوا با ارتفاع بیشتر قرار بدهید. و سپس برگههایی را که تازه در روز دوم تهیه کردهاید در خانه اول قرار بدهید.
روز سوم: ابتدا به برگههای خانه دوم دست نمیزنید و از برگههای خانه اول شروع میکنید. اگر معنای کلمه را بهدرستی به خاطر دارید آن را در خانه دوم گذاشته و پشت آن مقوا جداکننده قرار بدهید و اگرنه دوباره کارت را به خانه اول برگردانید. همچنین برگههای جدیدی که امروز تهیهکردهاید را پس از یکبار خواندن در خانه اول قرار بدهید.
روز چهارم: با توجه به اینکه خانه دوم ظرفیت دو گروه برگه را دارد و در حال حاضر تکمیل است باید از این بخش شروع کنیم. از این بخش گروه کاغذهایی را که جلو مقوا جداکننده قرار دارند بردارید و از خود معنای آنها را بپرسید. اگر صحیح پاسخ دادید کاغذ را در ابتدای خانه سوم قرار بدهید و پشت آنها یک مقوای جداکننده قرار بدهید. برگههای باقی در گروه دوم را نیز جلو بیاورید و مقوای جداکننده را پشت آنها قرار بدهید. حالا به خانه اول برگردید و کاغذهای آن قسمت را بردارید و از خود بپرسید. اگر صحیح پاسخ دادید آنها را در خانه دوم و پشت مقوای جداکننده بگذارید و اگرنه آنها را همراه کاغذهای جدید امروز در خانه اول قرار بدهید.
با توجه به اینکه ظرفیت خانه سوم چهار است شما باید ۴ روز صبر کنید تا این بخش تکمیل شود و چهار دسته لغت در این بخش قرار بگیرد. فراموش نکنید در این خانه سوم هم هر بار باید بین دستههایی که روزهای مختلف اضافه میکنید مقوا جداکننده قرار بدهید. ظرفیت خانه چهارم ۸ گروه برگه و ظرفیت خانه پنجم ۱۵ گروه برگه می باشد و بنابراین پس از ۸ و ۱۵ روز پر میشوند و شما میتوانید از آن خانه برگه بردارید. اگر بهطور پیوسته ادامه بدهید پس از ۳۰ روز هر پنج دسته جعبه لایتنر تکمیل میشود.
پس از سی روز به ترتیب برگهها از جعبه خارج میشوند و شما میتوانید آنها را بایگانی کنید.
توجه داشته باشید هر بار که نتوانید معنای یک لغت را بهدرستی بیان کنی فارغ از اینکه آن برگه در کدام دسته قرار دارد، باید آن را به خانه اول برگردانید.
بدین ترتیب میتوانید مطمئن باشید وقتی برگهای از جعبه لایتنر خارج شود، شما معنای آن را برای همیشه به خاطر خواهید داشت.
مجموعه آموزشی
یکی دیگر از منابع مهم و قابلتوجه که میتواند شما را در یادگیری قدمبهقدم زبان انگلیسی یاری کند مجموعه ویدئوهای آموزشی می باشد.
بهمنظور یادگیری آسانتر و بهتر شما و همچنین آشنایی شما با این مجموعه، جملات و لغات پرکاربرد این مجموعه را در جدول زیر گردآوری کرده ایم. این لغات و عبارات به شما کمک میکند تا علاوه بر یادگیری مطالب جدید، دانستههای خود را نیز مرور کنید.
کلمات مهم و پرکاربرد مجموعه آموزشی
Number | Word | Definition | Number | Word | Definition |
۱ | Supply | فرآورده، موجودی، تهیه کردن، تدارک دیدن | ۴۰۱ | Olive | زیتون، درخت زیتون، رنگ زیتونی |
۲ | Staff | کارمندان، کارکنان | ۴۰۲ | Grove | درختستان، بیشه |
۳ | Audition | قدرت شنوایی،قدرت استماع، آزمایش هنرپیشه | ۴۰۳ | Oak | بلوط، چوب بلوط |
۴ | Napkin | دستمال سفره، دستمال، سینه بند، پیش انداز | ۴۰۴ | Enchant | افسون کردن، سحر کردن، جادو کردن، مسحور شدن، فریفتن، به دام عشق انداختن |
۵ | Marmalade | مربای نارنج، مربای به، لرزانک | ۴۰۵ | Sentimental | احساساتی، حساس، عاطفهای |
۶ | Scooter | روروک مخصوص بچه ها، قایق موتوری ته پهن، روروک سواری کردن | ۴۰۶ | Grassy | پوشیده از چمن، علف مانند |
۷ | Provoke | تحریک کردن، دامن زدن، برانگیختن، افروختن، خشمگین کردن | ۴۰۷ | Putter | چوگان دسته کوتاه، ول گشتن |
۸ | Occasionally | گهگاه، گاه و بیگاه، بعضی اوقات | ۴۰۸ | Fairway | کشتی رو |
۹ | Emphasis | تاکید، اهمیت، قوت، تکیه | ۴۰۹ | Bunker | سنگر و پناهگاه زیر زمینی، انبار بزرگ، پر شدن انبار |
۱۰ | Excess | فزونی، زیادی، بی عدالتی، افراط | ۴۱۰ | Precision | دقت، صراحت، درستی، صحت، ظرافت |
۱۱ | Exceptional | استثنایی | ۴۱۱ | Tee | گوه زیر توپ، توپ را روی گوه قرار دادن {در بازی گلف} |
۱۲ | Ballerina | رقاصه، رقاصه بالت | ۴۱۲ | Par | برابری، تساوی، تعادل، بهای رسمی، سهم، برابر کردن |
۱۳ | Prima ballerina | هنر پیشه اول بالت | ۴۱۳ | Breathtaking | مهیج، با هیجان |
۱۴ | Auxiliary | کمکی، معین، امدادی، کمک دهنده | ۴۱۴ | Monument | مقبره، بقعه، بنای یاد بود، بنای یادگاری، لوح تاریخی، اثر تاریخی |
۱۵ | Archeology | باستان شناسی | ۴۱۵ | Imperial | شاهنشاهی، امپراتوری، با شکوه، مجلل |
۱۶ | Karate | فن ژاپنی بدون اسلحه، کاراته_کراتی | ۴۱۶ | Crisscross | مورب، متقاطع، تقاطع کردن |
۱۷ | Abbreviate | مختصر کردن، کوتاه کردن، خلاصه کردن | ۴۱۷ | Silhouette | نیمرخ، بصورت مرئی، نیمرخ هر چیزی به صورت سیاه یا به رنگ یکدست |
۱۸ | Convenient | راحت، مناسب، راه دست | ۴۱۸ | Flock | رمه، گله، گروه، گروه، جمعیت، ازدحام کردن |
۱۹ | Dedicate | هدا کردن، اختصاص دادن، وقف کردن، پیشکش | ۴۱۹ | Twilight | تاریک روشن، هوای گرگ و میش، شفق |
۲۰ | Dribble | چکانیدن، خرده خرده پیش بردن{توپ فوتبال}،پا به پا کردن {توپ فوتبال} | ۴۲۰ | Dawn | فجر، سپیده دم، طللوع |
۲۱ | Nap | چرت، خواب نیمروز، چرت زدن | ۴۲۱ | Vodka | ودکا، عرق عروسی |
۲۲ | Socialize | بصورت سوسیالیسیتی در آودن، اجتماعی کردن، به کارهای اجتماعی اختصاص دادن | ۴۲۲ | Disarm | خلع سلاح کردن، به حالت آشتی در آمدن |
۲۳ | Command | فرمان، فرمایش، فرمان دادن، حکم کردن، امر کردن | ۴۲۳ | Disarmament | خلع سلاح |
۲۴ | Boar | گراز وحشی | ۴۲۴ | Dusk | تاریک و روشن، هوای گرگ و میش، هنگام غروب، تاریک نمودن |
۲۵ | Luxurious | خوش گذران، دارای زندگی تجملی، مجلل | ۴۲۵ | Contrast | هم سنجی، مغایرت، برابر کردن،تباین، مقایسه کردن |
۲۶ | Leek | تره فرنگی | ۴۲۶ | Brow | ابرو، پیشانی، جبین، سیما |
۲۷ | Delicate | ظریف، خوشمزه، لطیف، نازک بین، حساس | ۴۲۷ | Cuisine | دست پخت، روش آشپزی، خوراک، غذا |
۲۸ | Liquor | مشروب خوردن یا خوراندن مشروب، مشروب الکلی | ۴۲۸ | Bygone | گذشته، کهنه، قدیمی، گذشته ها |
۲۹ | Toffee | تافی، آب نبات شامل شکر زرد و شیره | ۴۲۹ | Marvelous | حیرت آور، عجیب، جالب |
۳۰ | Lager | آبجو کلم الکل، آبجو دیر رس، آبجو نارس | ۴۳۰ | Posh | شیک و مد، مطابق مد روز |
۳۱ | Genre | نوع، قسم، جور،طبقه، راسته، طریقه_ژانر | ۴۳۱ | Horizon | هورایزن، خط افق، افق فکری، به وسیله افق محدود کردن_هورایزن |
۳۲ | Navigate | کشتیرانی کردن، هدایت کردن، طبیعت، ماهیت، ذات، گوهر، نوع، خاصیت | ۴۳۲ | Scorpio | برج عقرب، برج هشتم |
۳۳ | Globe Trotter | جهانگرد، سیاح | ۴۳۳ | Status | وضعیت، شان، وضع، حالت |
۳۴ | Globe Trotting | جهانگردی | ۴۳۴ | Reckon | شمردن، حساب پس دادن، روی چیزی حساب کردن، محسوب داشتن، گمان کردن |
۳۵ | Duty Free | بخشودگی از حقوق گمرکی | ۴۳۵ | Rare | نادر، کمیاب، رقیق، نیم پخته |
۳۶ | Diving | آب بازی، غواصی | ۴۳۶ | Steak | باریکه گوشت کبابی |
۳۷ | Sunbath | حمام آفتاب | ۴۳۷ | Preserve | شکارگاه، مربا، کنسرو میوه، نگاه داشتن، حفظ کردن، کنسرو میوه |
۳۸ | Louvre | بادگیر،گنبد روزنه دار{برای روشنایی یا دود کش}، فانوس دودکش بخاری، منفذ دودکش | ۴۳۸ | Granny | مادر بزرگ، ننه جان، پیر زن یا پیرمرد |
۳۹ | Accommodation | جا، منزل،موافقت، سازش با محیط، وام، کمک، مساعده | ۴۳۹ | Jelly | دلمه، لرزانک، ماده لزج، جسم ژلاتینی |
۴۰ | Soviet | هیئت حاکمه اتحاد جماهیر شوروی | ۴۴۰ | Syrup | شربت، محلول غلیظ قندی یا دارویی، شیره، شیره یا شهد زدن به |
۴۱ | Plot | رسم کردن،نقشه چیدن، توطئه چیدن، طرح ریزی کردن، نقشه، طرح، موضوع اصلی | ۴۴۱ | Poultry | مرغ و خروس، مرغ خانگی، ماکیان |
۴۲ | Panic | وحشت، اضطراب و ترس ناگهانی، هراس، در بیم و هراس انداختن | ۴۴۲ | Chili | گرد فلفل، پرادویه |
۴۳ | Mania | دیوانگی، شیدایی،عشق و هیجان بی دلیل و زیاد | ۴۴۳ | Fancy | خیال، وهم، تصور، علاقه داشتن به، تصور کردن |
۴۴ | Obsession | عقده ی روحی، فکر دائم، وسواس | ۴۴۴ | Peel | پوست انداختن، پوست کندن، پوست، خلال |
۴۵ | Burner | چراغ خوراک پزی یا گرم کن، آتش خان | ۴۴۵ | Chunk | تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه |
۴۶ | Basin | لگن، تشتک، آبگیر، دستشویی | ۴۴۶ | Cinnamon | دارچین |
۴۷ | Mop | چوبی که کهنه یا پشم بر سر آن می پیچند و مانند جارو بکار می برند،با چوب گردگیری پاک کردن{اطاق و غیره} | ۴۴۷ | Mustard | خردل، درخت خردل_ماسترد |
۴۸ | Sweep | روبیدن، جارو کردن | ۴۴۸ | Vinegar | سرکه_وینیگر |
۴۹ | Company | جمعیت، انجمن، همراه کسی رفتن، مصاحبت کردن با | ۴۴۹ | Grasp | به چنگ آوردن، گیر آوردن، قاپیدن، اخذ، چنگ زنی، فهم، فهمیدن |
۵۰ | Kennel | در لانه سگ زیستن، لانه کردن، مجرای آب خیابان، ناودان | ۴۵۰ | Sealed | مهر شده، محکم چسبیده، مهر و موم شده |
۵۱ | Conjugate | صرف کردن، در هم آمیختن، توام | ۴۵۱ | Sterilize | سترون کردن، نازا کردن، بی بار و بی حاصل کردن |
۵۲ | Habitual | معتاد، شخص دائم الخمر، عادی، همیشگی | ۴۵۲ | Lid | سرپوش، کلاهک، کلاهک گذاشتن، دریچه گذاشتن، چفت زدن به |
۵۳ | Pub | میخانه | ۴۵۳ | Dip | غوطه دادن، غوطه ور شدن، غسل |
۵۴ | Horoscope | طالع، جدول ساعات روز | ۴۵۴ | Loose | شل، سست، لق،گشاد، شل و سست شدن |
۵۵ | Supper | شام، عشای ربانی یا شام خداوند | ۴۵۵ | Basil | ریحان، شاهسپرم، خانواده نعناعیان |
۵۶ | Presenter | ارائه کننده، معرفی کننده | ۴۵۶ | Mint | نو، بکر، ضرابخانه، سکه زنی، ضرب سکه، سکه زدن، نعناع، شیرینی معطر با نعناع |
۵۷ | Immersion | غسل، غوطه وری | ۴۵۷ | Pectin | دلمه گیاهی، ژلاتین گیاهی، پکتین |
۵۸ | Stimulate | تحریک کردن، تهییج کردن، انگیختن | ۴۵۸ | Seal | مهر، مهر زدن، محکم چسباندن، مهرو موم کردن، درزگیری کردن |
۵۹ | Episode | حادثه ی ضمنی،داستان فرعی، فقره | ۴۵۹ | Bottle | بطری، شیشه، در بطری ریختن |
۶۰ | Contract | قرار داد، معامله، مخفف کردن، قرار دادن بستن،منقبض کردن/شدن | ۴۶۰ | Stick | چسبیدن، چسباندن، الصاق، گیر کردن، گیر افتادن |
۶۱ | Puppy | توله سگ، جوانک خودنما و نادان | ۴۶۱ | Gelatin | دلمه، ژلاتینی |
۶۲ | Capricorn | برج جدی، بزغاله | ۴۶۲ | Saucy | خوشمزه، پر رو |
۶۳ | Pedigree | شجره نامه، نسب نامه، دودمان، تبار، اشتقاق، ریشه، نژاد | ۴۶۳ | Impertinent | گستاخ، بی ربط |
۶۴ | Obedient | فرمانبردار، مطیع، حرف شنو، رام | ۴۶۴ | Grind | کوبیدن، خرد کردن، آسیاب کردن |
۶۵ | Practical | کاربردی، عملی، بکار خور، اهل عمل | ۴۶۵ | Fritter | کلوچه قیمه دار یا میوه دار که سرخ کنند، تلف کردن، هدر کردن، خرد کردن، قطعه قطعه کردن |
۶۶ | Fascinate | مجذوب کردن، شیفته کردن، دلربایی کردن، شیدا کردن | ۴۶۶ | Sensible | محسوس، معقول، مشهود، بارز |
۶۷ | Announcement | آگهی، اعلان، خبر | ۴۶۷ | Skimp | کم، غیر کافی، نحیف، کم دادن، خسیسانه دادن |
۶۸ | Marvelous | حیرت آور، عجیب، جالب | ۴۶۸ | Skimpy | لئیم، خسیس، قلیل، اندک، نحیف، ناقص |
۶۹ | Departure | حرکت، عزیمت، کوچ، مرگ، انحراف | ۴۶۹ | Donate | بخشیدن، هدیه کردن، اهدا کردن |
۷۰ | Seine | تور بزرگ ماهیگیری، با تور ماهی گرفتن | ۴۷۰ | Cynical | بد گمان نسبت به درستی و نیکو کاری بشر، غرغرو، عیبجو |
۷۱ | Screenwriter | نویسنده ی نمایشنامههای رادیویی و تلویزیونی | ۴۷۱ | Taxation | وضع مالیات، مالیات بندی، مالیات |
۷۲ | Charming | فریبا، فریبنده، ملیح | ۴۷۲ | Illusion | وضع مالیات، مالیات بندی، مالیات |
۷۳ | Compliment | تعارف، تعریف، درود، تعریف کردن از | ۴۷۳ | Draw | رسم کردن، قرعه،قرعه کشی، بیرون کشیدن |
۷۴ | Commentator | مفسر | ۴۷۴ | Infernal | دوزخی، دیو صفت، شیطان صفت |
۷۵ | Cafeteria | رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا می برند | ۴۷۵ | Gadget | آلت کوچک مکانیکی، ابزار، اسباب، انبر |
۷۶ | Provoke | تحریک کردن، دامن زدن، برانگیختن، افروختن، خشمگین کردن | ۴۷۶ | Damned | دوزخی، جهنمی، ملعون |
۷۷ | Curriculum | برنامه آموزشی، برنامه تحصیلی | ۴۷۷ | Intrusive | فضول، فضولانه، سرزده، ناخوانده، به زور داخل شونده، فرورونده |
۷۸ | Amber | کهربا، عنبر، کهربایی، رنگ کهربا | ۴۷۸ | Profound | عمیق،ژرف |
۷۹ | Imperative | امری، دستوری، حتمی، الزام آور، ضروری | ۴۷۹ | Introspective | معاینه کننده درون خود، خویشتن نگر |
۸۰ | Subway | مترو | ۴۸۰ | Spiritual | روحانی، معنوی، غیرمادی |
۸۱ | Emancipation | آزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص | ۴۸۱ | Rational | گویا، عقلی، عقلایی، معقول، منطقی |
۸۲ | Optional | اختیاری، انتخابی | ۴۸۲ | Instinctive | غریزی، فطری، طبیعی، غیر ارادی، خود به خود |
۸۳ | Questionnaire | پرسشنامه | ۴۸۳ | Partially | تا یک اندازه، اندکی، در یک قسمت، اندکی، فی الجمله، طرفدارانه |
۸۴ | Survey | بازدید، بررسی، بررسی کردن | ۴۸۴ | Bilingual | به دو زبان نوشته شده، دو زبانی، متکلم به دو زبان |
۸۵ | Temptation | اغوا، وسوسه، فریب، آزمایش، امتحان | ۴۸۵ | Jugular | زیر گلویی |
۸۶ | Polo | چوگان بازی | ۴۸۶ | Grand | هزار دلار، بسیار عالی و با شکوه، مجلل، مشهور، معروف، با وقار، جدی |
۸۷ | Cottage | کلبه، خانه ی روستایی | ۴۸۷ | Saga | حماسه، حماسه اسکاندیناوی |
۸۸ | Cliché | کلمه مبتذل | ۴۸۸ | Sophisticated | خبره و ماهر، مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی |
۸۹ | Cheek | گونه، لب | ۴۸۹ | Revolutionary | انقلابی، چرخشی |
۹۰ | Stylish | شیک، باسلیقه، زیبا، باب روز، مطابق مد روز | ۴۹۰ | Mythology | افسانه شناسی، اسطوره شناسی، اساطیر |
۹۱ | Quarrel | پرخاش، نزاع، دعوی، ستیزه، اختلاف، دعوا کردن | ۴۹۱ | Domination | سلطه، تسلط، غلبه، استیلا، تفوق، چیرگی |
۹۲ | Consolidate | محکم کردن، یکی کردن، یک رقم کردن | ۴۹۲ | Sequel | پی آیند، دنباله، نتیجه، پایان، انجام، خاتمه |
۹۳ | Intuition | درک مستقیم، کشف، دریافت ناگهانی، بصیرت، شهود، اشراف، فراست | ۴۹۳ | Generate | زادن، تولید کردن، به وجود آوردن، تولیید نیرو کردن، زاییدن |
۹۴ | Aggressive | پرخاشگر، متجاوز، پرتکاپو، سلطه جو | ۴۹۴ | Leitmotif | موضوع مهم و تکراری |
۹۵ | Initially | در آغاز، ابتدا، اولا، اصلا | ۴۹۵ | Associate | وابسته، وابسته کردن، معاشرت کردن، همدم شدن،پیوستن، شریک، همسر، همقطار، رفیق |
۹۶ | Competitor | رقیب، همکار، حریف | ۴۹۶ | Embrace | در آغوش گرفتن، پذیرفتن، در بر گرفتن، شامل بودن |
۹۷ | Foundation | شالوده، پایه، پی، اساس، بنیاد، تاسیس، موسسه خیریه | ۴۹۷ | Canvass | الک یا غربال کردن، برای جمع آوری آرا فعالیت کردن |
۹۸ | Controversial | مباحثه ای، جدلی، جدل آمیز، همستیز | ۴۹۸ | Implement | آلت، افزار، ابزار،اسباب، اجرا، انجام، انجام دادن، ایفا کردن |
۹۹ | Quarry | لاشه شکار، شکار، صید | ۴۹۹ | Feedback | بازخورد |
۱۰۰ | Beetle | سوسک، سوسک وار پیش آمدن | ۵۰۰ | Morale | دلگرمی، روحیه، روحیه جنگجویان، روحیه افراد مردم |
۱۰۱ | Solo | تک نوازی، تک خوانی | ۵۰۱ | Revert | برگشتن، رجوع کردن، اعاده کردن، برگشت |
۱۰۲ | Betray | تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به، فاش کردن | ۵۰۲ | Convoluted | بهم پیچیده، بهم تابیده، حلقوی، تابیده |
۱۰۳ | Frivolous | سبک رفتار، سبک، پوچ، سبکسر، احمق | ۵۰۳ | Convolute | حلقوی، پیچ و تاب خوردن، حلقه حلقه کردن |
۱۰۴ | Envy | رشک، حسد، حسادت، حسد بردن به، غبطه خوردن | ۵۰۴ | Bask | آفتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم کردن، حمام آفتاب گرفتن |
۱۰۵ | Aries | برج حمل | ۵۰۵ | Cub | بچه شیر خور، بچه پستانداران گوشتخوار، توله، توله زاییدن |
۱۰۶ | Comparative | تطبیقی، مقایسه ای، نسبی، تفضیلی، صفت تفضیلی | ۵۰۶ | Cheetah | یوزپلنگ وحشی |
۱۰۷ | Brilliant | تابان، زیرک، با استعداد، برلیان، الماس درخشان | ۵۰۷ | Dot | نقطه، خال، لکه،نقطه دار کردن |
۱۰۸ | Tough | سفت، محکم، با دوام،خشن، شدید، شق، زمخت | ۵۰۸ | Enthusiast | هواخواه، مشتاق، علاقه مند |
۱۰۹ | Superb | عالی، بسیار خوب، با شکوه، با دوام | ۵۰۹ | Committal | سر سپردگی، ارتکاب، حکم توقیف، تعهد، الزام |
۱۱۰ | Blockbuster | بمب دارای قدرت تخریبی زیاد، شخص یا چیز خیلی موثر و سخت | ۵۱۰ | Scent | بو، عطر، رایحه، خوشبویی |
۱۱۱ | Feature | خصیصه، سیما، چهره، صورت، ریخت، ترکیب، نمایان کردن، به طور برجسته نشان دادن | ۵۱۱ | Chirp | جیک جیک،جیر جیر، جیر جیر کردن |
۱۱۲ | Distribute | توزیع کردن، پخش کردن، تعمیم دادن | ۵۱۲ | Suspense | معلق، در حال تعلیق، مردد |
۱۱۳ | Documentary | مستند، مبتنی بر سند، مدرکی | ۵۱۳ | Utter | مطلق، به حد اعلی، کاملا، ادا گردن، گفتن، فاش کردن |
۱۱۴ | Prestige | حیثیت، اعتبار، آبرو، نفوذ، قدر و منزلت | ۵۱۴ | Vague | مبهم، غیر معلوم، سربسته، ابهام دار |
۱۱۵ | Finance | سرمایه تهیه کردن، سرمایه گذاری، مالیه، دارایی، تهیه پول کردن | ۵۱۵ | Earnest | جدی، دلگرم، صمیمانه، مشتاق، علاقه شدید به چیزی |
۱۱۶ | Forum | {روم باستان} میدان، بازار، محل، اجتماع عموم، دادگاه، محکمه، دیوانه خانه | ۵۱۶ | Fishy | مثل ماهی، ماهی وار، مورد تردید، مشکوک |
۱۱۷ | Rehearse | گفتن، تمرین کردن، تکرار کردن | ۵۱۷ | Clarity | وضوح، روشنی، نظم و ترتیب، تمیزی |
۱۱۸ | Charm | افسون، طلسم، دلربایی، مسحور کردن، فریفتن، شیفتن | ۵۱۸ | Scrutinize | موشکافی کردن، به دقت مورد بررسی قرار دادن |
۱۱۹ | Mascot | چیز خوش یمن، نظر قربانی | ۵۱۹ | Sunstroke | آفتاب زدگی، گرما زدگی |
۱۲۰ | Spa | چشمه معدنی، آب معدنی | ۵۲۰ | Dispenser | نسخه پیچ، ناظرهزینه، تلگراف، دوا فروش، کمک دارو ساز |
۱۲۱ | Fabulous | افسانه ای، شگفت آور | ۵۲۱ | Restoration | اعاده، ترمیم، استقرار مجدد، ترمیم، بازگرداندن، استرداد |
۱۲۲ | Terrier | سگ تری یر | ۵۲۲ | Chaotic | پر هرج و مرج، بی نظم |
۱۲۳ | Engagement | نامزدی، اشتغال، مشغولیت | ۵۲۳ | Subsidy | اعانه، کمک هزینه، کمک مالی |
۱۲۴ | Confirmation | تایید، تصدیق، تایید، تثبیت | ۵۲۴ | Corporate | یکی شده، دارای شخصیت حقوقی، به صورت شرکت در آمده |
۱۲۵ | Mechanism | ساختمان، مکانیزم، طرز کار | ۵۲۵ | Sponsorship | ضمانت، تکفل، عهده گیری، اعانت |
۱۲۶ | Oval | تخم مرغی، بادامی، بیضی | ۵۲۶ | Crisis | بحران_کرایسس |
۱۲۷ | Tackle | اسباب، لوازم کار، گلاویز شدن با، نگاه داشتن | ۵۲۷ | Renovation | بازساخت، نوساخت، تعمیر، اصلاح، نوسازی |
۱۲۸ | Opponent | مخالف، ضد، معرض، حریف | ۵۲۸ | Newsworthy | قابل توجه عامه برای درج در روزنامه، قابل انتشار، جالب و به موقع |
۱۲۹ | Goalpost | تیر دروازه، تیر عمودی دروازه | ۵۲۹ | Ballet | بالت، رقص ورزشی و هنری |
۱۳۰ | Scrum | راگبی | ۵۳۰ | Intellectual | عقلانی، ذهنی، فکری، خردمند، روشنفکر |
۱۳۱ | Pitch | پرتاب کردن، نصب، استقرار، نصب کردن، زمین بازی | ۵۳۱ | Conjure | التماس کردن به، سوگند دادن، جادو کردن |
۱۳۲ | Spare | یدک، یدکی، برای یدکی نگاه داشتن | ۵۳۲ | Infrastructure | پیدایش، شالوده، زیر سازی، زیر بنا |
۱۳۳ | Tranquilizer | داروی مسکن، تسکین دهنده | ۵۳۳ | Footbridge | پل پیاده رو ها، پل پیاده روی |
۱۳۴ | Solitude | تنهایی، انفراد، خلوت، جای خلوت | ۵۳۴ | Orphanage | پرورشگاه یتیمان، دارالایتام، یتیم خانه |
۱۳۵ | Modest | با حیا، افتاده، فروتن، معتدل، نسبتا کم | ۵۳۵ | Charitable | دستگیر، سخی، مهربان، {موسسه} خیریه |
۱۳۶ | Stroll | قدم زنی، گردش، پرسه زنی، قدم زنی | ۵۳۶ | Fortnight | دو هفته، چهارده روز، هر دو هفته یکبار |
۱۳۷ | Spontaneous | خود به خود، خود انگیز، بی اختیار، فوری | ۵۳۷ | Seafood | غذاهای مرکب از جانوران دریایی |
۱۳۸ | Sauna | سونا، حمام بخاری فنلاندی | ۵۳۸ | Invigorating | نیرو بخش، مقوی، قوت دهنده |
۱۳۹ | Lounge | لمیدن، لم دادن، محل استراحت و لم دادن، اطاق استراحت، سالن استراحت، صندلی راحتی | ۵۳۹ | Reserved | رزرو شده، محتاط، خاموش، کم حرف، اندوخته، ذخیره |
۱۴۰ | Hum | وز وز کردن، همهمه کردن، زمزمه کردن، صدا کردن | ۵۴۰ | Confide | سپردن، محرمانه گفتن{به}، اطمینان داشتن، اطمینان کردن به |
۱۴۱ | Demanding | طاقت فرسا، خواستار، مبرم، مصر | ۵۴۱ | Stark | خشن، شجاع، خشک و سرد، کامل، سرراست، رک |
۱۴۲ | Vomit | استفراغ کردن | ۵۴۲ | Raving | یاوه گو، دیوانه |
۱۴۳ | Inconvenience | زحمت، ناراحتی، دردسر، نامناسبی، آسیب، اذیت، اسباب زحمت | ۵۴۳ | Sordid | پست، خسیس، چرک، کثیف، دون، شلخته، هرزه |
۱۴۴ | Neutral | بی طرف، بدون جانبداری، خنثی | ۵۴۴ | Behalf | بابت، از طرف |
۱۴۵ | Aperitif | نوشابه الکلی که به عنوان محرک قبل از غذا می نوشند | ۵۴۵ | Bound | حد، مرز، سرحد، محدود کردن، مفید، موظف |
۱۴۶ | Nut | دیوانه، خل | ۵۴۶ | Pope | پاپ پیشوای کاتولیکها، خلیفه اعظم |
۱۴۷ | Monkey | میمون، تقلید در آوردن، شیطنت کردن | ۵۴۷ | Swirl | چرخش، چرخ خوری، گردیدن، گشتن، باعث چرخش شدن |
۱۴۸ | Disaster | بدبختی، حادثه بد، مصیبت، بلا، ستاره بدبختی | ۵۴۸ | Aroma | ماده عطری، بوی خوش عطر، بوی رایحه |
۱۴۹ | Oblige | مجبور کردن، وادار کردن، متعهد شدن، لطف کردن | ۵۴۹ | bouquet | دسته گل |
۱۵۰ | Worthwhile | ارزنده، قابل صرف وقت، ارزش دار | ۵۵۰ | Smoky | دودی، پردود، دود گرفته، دود کن، دودکننده |
۱۵۱ | Jiffy | یک لحظه، یک آن، یک دم | ۵۵۱ | Sparkling | برق زدن، جرقه دار، کف دار، با تلالو |
۱۵۲ | Hull | پوست، قشر، پوست کندن | ۵۵۲ | Bubble | جوشیدن، قلقل زدن، حباب برآوردن، حباب، گفتن، بیان کردن |
۱۵۳ | Mash | پوست، قشر، پوست کندن | ۵۵۳ | Slosh | لجن، گل، غذای چسبناک، مشروب لزج، در آب چلپ چلوپ کردن |
۱۵۴ | Pulp | مغز ساغه، مغز نی شکر، بصورت تفاله در آوردن | ۵۵۴ | Droplet | قطره کوچک |
۱۵۵ | Whip | تازیانه، شلاق، حرکت تند و سریع همرا ضربت، شلاق زدن،تازیانه زدن | ۵۵۵ | Swish | صدای فش فش کردن، با صدای فش فش زدن، فش فش |
۱۵۶ | Pint | پیمانه وزن معادل نیم کوارت | ۵۵۶ | Sip | جرعه، چشش، مزمزه، مزه مزه کردن، خرده نوشی، خرد خرد آشامیدن، چشیدن |
۱۵۷ | Whisk | حرکت سریع و جزیی | ۵۵۷ | Impression | اثر، گمان، عقیده، خیال، احساس، ادراک، خاطره |
۱۵۸ | Stiff | سفت، شق، سیخ،سفت کردن، شق کردن | ۵۵۸ | Tannin | جوهر مازو، تانین |
۱۵۹ | Stir | جنبش، حرکت، حرکت دادن، بهم زدن | ۵۵۹ | Tulip | لاله، گل لاله |
۱۶۰ | Castor | تنگ کوچک ادویه یا سرکه، کرچک | ۵۶۰ | Corkscrew | در بطری باز کن |
۱۶۱ | Goblet | ساغر، جام،گیلاس شراب، تکه، قطعه، قطره | ۵۶۱ | Catcher | گیره،بدست آورنده |
۱۶۲ | Yummy | جالب، زیبا، جالب توجه، لذیذ، خوشمزه | ۵۶۲ | Decanter | تنگ_دیکنتر |
۱۶۳ | Recipe | دستور العمل، دستورالعمل خوراک پزی | ۵۶۳ | Myriad | ده هزار، هزارها، بی شمار |
۱۶۴ | Administration | اداره کل، حکومت، اجرا | ۵۶۴ | Whiff | دروغ گفتن، چاخان، باد، نفحه، بو، پف، وزیدن، وزش |
۱۶۵ | Culinary | مربوط به آشپز خانه، آشپزخانه ای، پختنی | ۵۶۵ | Agitated | آشفته، مضطرب، متلاطم |
۱۶۶ | Drain | زه کش، آبگذز، آب کشیدن از، زه کشی کردن | ۵۶۶ | Agitate | بکار انداختن، تحریک کردن، تکان دادن، آشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن |
۱۶۷ | Inedible | نخوردنی، ناخوردنی، غیر قابل خوردن | ۵۶۷ | Viscous | چسبناک |
۱۶۸ | Crush | فشردن، چلاندن، له شدن، خرد شدن | ۵۶۸ | Bark | پوست درخت، عوعو، وغ وغ کردن، پوست کندن |
۱۶۹ | Fluffy | نرم، پر مانند، باد کردن، پف کردن | ۵۶۹ | Cork | چوب پنبه، بستن، راه چیزی را گرفتن، بافت چوب پنبه ای درخت بلوط |
۱۷۰ | Consistency | ثبات، استحکام، سازگاری | ۵۷۰ | Ingredient | جز ترکیبی، داخل شونده، عوامل، عناصر |
۱۷۱ | Froth | کف، سر جوش، یاوه، سخن پوچ، کف کردن، بکف آوردن | ۵۷۱ | Prestigious | با اعتبار، با حیثیت |
۱۷۲ | Incorporate | یکی کردن، متحد کردن، به هم آمیختن، ترکیب کردن | ۵۷۲ | Clay | خاک رس، رس، گل، خاک کوزه گری، سفال |
۱۷۳ | Fold | تا، تا کردن، به هم آمیختن، آغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند | ۵۷۳ | Bounce | بالا جستن، پرش، جست، گزاف گویی، پریدن |
۱۷۴ | Stem | ساغه، تنه، میله، گردن، ساغه دار کردن | ۵۷۴ | Defensive | پدافندی، دفاعی، تدافی، حالت تدافع |
۱۷۵ | Tablespoon | قاشق سوپ خوری | ۵۷۵ | Leafy | برگ دار، پر برگ |
۱۷۶ | Seasoning | چاشنی، ادویه زنی، مطبوع کننده، دارو زنی به چوب | ۵۷۶ | Court | حیاط، بارگاه، دربار، دادگاه، اظهار عشق، خواستگاری |
۱۷۷ | Blackberry | توت سیاه، شاه توت | ۵۷۷ | Maintenance | نگه داشت، نگه داری، گذراندن، خرجی |
۱۷۸ | Strawberry | توت فرنگی | ۵۷۸ | Serve | خدمت کردن،{دربازی} توپ را زدن |
۱۷۹ | Raspberry | تمشک | ۵۷۹ | Rally | صف آرایی کردن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، نیروی تازه دان به |
۱۸۰ | Blueberry | قره قاط، زغال اخته | ۵۸۰ | Suburb | حومه شهر، برون شهر |
۱۸۱ | Chaos | هرج و مرج، بی نظمی کامل، شلوغی، آشفتگی | ۵۸۱ | Precise | دقیق، مختصر و مفید، جامع، سریع، دقیق |
۱۸۲ | Boredom | ملالت، خستگی | ۵۸۲ | Internship | انترن بودن، دوره ی انترنی |
۱۸۳ | Taste | چشیدن، مزه کردن، مزه، طعم، چشایی، ذوق، سلیقه | ۵۸۳ | Mime | نمایش خنده آور، تقلید، نمایش بدون گفتوگو، تقلید در آوردن |
۱۸۴ | Contamination | آلایش، آلودگی، عدم خلوص، ناپاکی، کثافت | ۵۸۴ | Technician | شگردگر، متخصص فنی، کارشناس فنی، اهل فن، کاردان |
۱۸۵ | Distract | حواس {کسی را} پرت کردن، گیج کردن، پریشان کردن، دیوانه کردن | ۵۸۵ | Louse | شپش، شته، شپش گذاشتن، شپشه کردن |
۱۸۶ | Snap | شتابزدگی، ناگهانی | ۵۸۶ | Headquarters | مرکز فرماندهی کل، اداره مرکزی، اداره کل |
۱۸۷ | Outbreak | ظهور، بروز، درگیر، ظهور، شیوع، طغیان | ۵۸۷ | Prospect | دورنما، انتظار، چشم انداز، امید انجام چیزی، منظره |
۱۸۸ | Waterproof | عایق آب، ضد آب | ۵۸۸ | Diversify | گوناگون ساختن، متنوع کردن_ دیورسیفای |
۱۸۹ | Dull | کند، راکد، گرفته، متاثر، کند کردن | ۵۸۹ | Revenue | عایدی، منافع، بازده، درآمد، سود سهام |
۱۹۰ | Jug | کوزه، بستو، در کوزه ریختن | ۵۹۰ | Impressive | موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات، گیرا |
۱۹۱ | Overflow | طغیان کردن، طغیان، سیل، اضافی، سر ریز | ۵۹۱ | Turnover | برگشت، حجم معاملات، تغییر و تبدیل |
۱۹۲ | Umpire | سر داور، داور، حکمیت، داوری، داوری کردن | ۵۹۲ | Gear | دنده، چرخ دنده، پوشش، اسباب، لوازم |
۱۹۳ | Elate | برافراشته، سربلند، بالا بردن، محفوظ کردن | ۵۹۳ | Synonymous | مترادف، هم معنی، دارای تشابه |
۱۹۴ | Suspense | معلق، در حال تعلیق، مردد | ۵۹۴ | Durable | با دوام، پایا، دیرپای |
۱۹۵ | Snob | قلمبه، برجستگی، مغرور، افاده ای، با بغض شدید گریستن | ۵۹۵ | Profitable | سود بخش، مفید، سود آور |
۱۹۶ | Moody | بد اخلاق، اخمو، عبوس، ترش رو، بدخلق | ۵۹۶ | Subsidiary | کمکی، معین، موید، متمم، فرعی، تابع |
۱۹۷ | Squashy | له شونده، کدویی | ۵۹۷ | Nudge | با آرنج زدن، سقلمه، اشاره کردن |
۱۹۸ | Generous | سخی، بخشنده | ۵۹۸ | Prep | مدرسه مقدماتی، مسابقه ی آزمایشی، مدرسه ی ابتدایی |
۱۹۹ | Elegant | زیبا، باسلیقه، برازنده | ۵۹۹ | Meantime | ضمنا، در این ضمن، در اثنا، در خلال |
۲۰۰ | Ecstatic | نشئه شده، به وجد آمده، نشئه ای، جذبه ای | ۶۰۰ | Diligent | سخت کوشا، کوشا، ساعی، پشت کار دار |
۲۰۱ | Alchemist | کیمیاگر، کیمیا شناس | ۶۰۱ | Asset | چیز با ارزش و مفید، دارایی، سرمایه |
۲۰۲ | Potion | جرعه، دارو یا زهر آبکی، شربت عشق، شربت عشق دادن به | ۶۰۲ | Recruit | تازه سرباز، نوآموز استخدام کردن، نیروی تازه گرفتن |
۲۰۳ | Ferocious | وحشی، سربع | ۶۰۳ | Crate | صندوقی که چینی یا شیشه در آن می گذارند، در جعبه گذاردن، جعبه بندی |
۲۰۴ | Beef | گوشت گاو، ذبح کردن، شکوه و شکایت کردن | ۶۰۴ | Package | بسته، بسته بندی کردن |
۲۰۵ | Monastery | صومعه، خانگاه راهبان، دیر، رهبان گاه | ۶۰۵ | Invoice | فاکتور، صورت حساب، سیاهه صورت، فاکتور نوشتن، صورت کردن |
۲۰۶ | Monk | راهب، تارک دنیا | ۶۰۶ | Dispatch | اعزام کردن، گسیل کردن، فرستادن، مخابره کردن، ارسال |
۲۰۷ | Yak | گاو میش دم کلفت، گاو نر و کوهان دار،مدام حرف زدن، وراجی کردنن، روده درازی کردن | ۶۰۷ | Typographic | چاپی، مربوط به چاپخانه |
۲۰۸ | Screen | پرده سینما، صفحه تلویزیون، روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن | ۶۰۸ | Orchid | رنگ ارغوانی روشن |
۲۰۹ | Piracy | دزدی دریایی، دزدی ادبی یا هنری | ۶۰۹ | Diversify | گوناگون ساختن، متنوع کردن |
۲۱۰ | Boom | ترقی کردن، توسعه یافتن،به سرعت پیشرفت کردن | ۶۱۰ | Brochure | جزوه، رساله، کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلد کاغذی دارد |
۲۱۱ | Broadcast | منتشر کردن، اشاعه دادن، سخن پراکنی، پراکندن | ۶۱۱ | Flyer | آگهی روی کاغذ، پروانه موتور، گردونه تیز رو |
۲۱۲ | Coffin | تابوت | ۶۱۲ | Pamphlet | جزوه، رساله چاپی |
۲۱۳ | Panel | تابلو، قاب عکس | ۶۱۳ | Expansion | بسط، انبساط، توسعه |
۲۱۴ | Wardrobe | جا رختی، قفسه، اشکاف موجودی لباس | ۶۱۴ | Optimize | خوشبین بودن، بهین ساختن، بهینه ساختن |
۲۱۵ | Washbasin | لگن دستشویی | ۶۱۵ | Deadline | ضربالعجل، فرجه |
۲۱۶ | Ensuite | به طور سری، به دنبال هم | ۶۱۶ | Offset | جبران کردن، افست، متعادل کردن |
۲۱۷ | Fragile | شکننده، ترد، نازک، لطیف، زودشکن، ضعیف | ۶۱۷ | Petal | گل برگ، پنج برگ گل |
۲۱۸ | Porcelain | چینی، ظروف چینی، پورسلین | ۶۱۸ | Prototype | نمونه اولیه، مدل پیش الگو، شکل اولیه |
۲۱۹ | Handcraft | هنر دستی، صنایع یدی | ۶۱۹ | Partnership | مشارکت، شرکا |
۲۲۰ | Groove | شیار، خط، گودی، خان تفنگ | ۶۲۰ | Sale | فروش، حراج |
۲۲۱ | Oriental | شرقی، آسیایی، خاوری | ۶۲۱ | Premise | قیاس منطقی، فرض منطقی کردن، بنیاد و اساس بحث |
۲۲۲ | Ash Tray | زیر سیگاری | ۶۲۲ | Exponential | نمایی، تعریفی، تشریحی |
۲۲۳ | Sticker | کاغذ خود چسب، دشنه، دشنه زن | ۶۲۳ | Demand | تقاضا، طلب، خواستار شدن، درخواست، مطالبه کردن |
۲۲۴ | Forehead | پیشانی | ۶۲۴ | Satisfaction | خشنودی، خرسندی، رضایت مندی، رضایت، ارضا |
۲۲۵ | Incense | خوشبو، تحریک کردن، تهییج کردن، خشمگین کردن، بخور، خوشبو | ۶۲۵ | Amongst | درمیان، درزمره |
۲۲۶ | Deduction | کسر، وضع، استنتاج، نتیجه گیری، استنباط، قیاس | ۶۲۶ | Reputable | قابل شهرت، مشهور، قابل اطمینان |
۲۲۷ | Engross | درشت نوشتن، جلب کردن، اشغال کردن، احتکار کردن، مشغول، مجذوب | ۶۲۷ | Segment | قطعه، قطعه قطعه کردن، بخش، قسمت |
۲۲۸ | Resident | مقیم، مستقر | ۶۲۸ | Penetrate | نفوذ کردن، به داخل سرایت کردن، رخنه کردن |
۲۲۹ | Contest | مباحثه و جدل کردن، ستیزه کردن، مسابقه، مشاجره، مسابقه، رقابت، دعوا | ۶۲۹ | Shrink | چروک شدن، جمع شدن، کوچک شدن، عقب کشیدن، شانه خالی کردن از |
۲۳۰ | Jury | هئت منصفه، ژوری، داورگان | ۶۳۰ | Fluctuate | بالا و پایین رفتن، نوسان کردن، نوسان داشتن، موج زدن، بی ثبات بودن |
۲۳۱ | Incompetent | نامتناسب، غیر کافی، ناشایسته، نالایق، بی کفایت | ۶۳۱ | Saturate | اشباع کردن، سیر کردن، آغشتن |
۲۳۲ | League | پیمان، اتحاد، متحد کردن، هم پیمان شدن، گروه ورزشی | ۶۳۲ | Brainstorm | فکر بکر و ناگهانی، آشفتگی فکری موقتی |
۲۳۳ | Glance | نگاه، نظر اجمالی | ۶۳۳ | Conference | مشاوره، کنکاش، گفتوگو، مشاوره، همرایزنی |
۲۳۴ | Abstract | مجرد، انتزاعی، خیالی، معنوی | ۶۳۴ | Outrage | تخطی، غضب، هتک حرمت، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن |
۲۳۵ | Desperate | بی امید، بیچاره، از جان گذشته، بسیار سخت، بسیار بد | ۶۳۵ | Hierarchy | گروه فرشتگان نه گانه، سلسله سران روحانی و شیوخ، سلسله مراتب _هایراکی |
۲۳۶ | Junk | جنس اوراق و شکسته، آشغال، کهنه و کم ارزش، جنس بنجل | ۶۳۶ | Shift | تغییر مکان، نوبت کار |
۲۳۷ | Appeal | درخواست، التماس، جذبه | ۶۳۷ | Administrative | اداری، اجرایی، مجری |
۲۳۸ | Nutrition | قوت، غذا، خوراک، تغذیه، تقویت، قوت گیری | ۶۳۸ | Instigate | بر انگیختن، تحریک کردن، وادار کردن |
۲۳۹ | Compensate | جبران کردن، تاوان دادن، پاداش دادن، عوض دادن | ۶۳۹ | Imperative | امری، دستوری، حتمی، الزام آور، ضروری |
۲۴۰ | Supplement | مکمل، ضمیمه، الحاق، متمم | ۶۴۰ | Rhetorical | معانی بیانی، وابسته به فصاحت و بلاغت، بدیعی، لفاظی _ ریتوریکل |
۲۴۱ | Texture | شالوده، بافت، تارو پود، بافندگی | ۶۴۱ | Democracy | دکوکراسی، حکومت قاطبه مردم |
۲۴۲ | Dairy | شیربندی، لبنیاتی | ۶۴۲ | Collaboration | همدستی، همکاری |
۲۴۳ | Crispy | ترد، مجعد | ۶۴۳ | Tentative | آزمایشی، تجربی، امتحانی، عمل تجربی |
۲۴۴ | Crusty | پوسته مانند، سخت، تند، خشن | ۶۴۴ | Assert | دفاع کردن از، حمایت کردن، اظهار قطعی کردن، ادعا کردن، اثبات کردن، ادعا کردن |
۲۴۵ | Quote | نقل کردن، نقل قول کردن، ایراد کردن | ۶۴۵ | trial run | استفاده آزمایشی{ از هر چیز} |
۲۴۶ | Renewable | تجدید شدنی | ۶۴۶ | acquisition | فراگیری، اکتساب، استفاده،{حق مالکیت} _ اکوزیشن |
۲۴۷ | Turbine | توربین | ۶۴۷ | chase | تعقیب کردن، دنبال کردن، شکار کردن، تعقیب، مسابقه، شکار |
۲۴۸ | Plant | کارخانه، گیاه، کاشتن | ۶۴۸ | Pessimistic | بدبین |
۲۴۹ | Consequence | نتیجه، اثر، پیامد | ۶۴۹ | Downward | رو به پایین |
۲۵۰ | Typhoon | طوفن، گرد باد_تایفون | ۶۵۰ | Spiral | حلزونی، مارپیچ، به طور مارپیچ حرکت کردن |
۲۵۱ | Hurricane | تند باد، طوفان، گردباد | ۶۵۱ | Paperback | کتاب جلد کاغذی |
۲۵۲ | Transparent | شفاف، پیدا | ۶۵۲ | Downhill | سرازیری، نشیب، انحطاط، سرپایینی |
۲۵۳ | Objective | منظور،مقصود، هدف | ۶۵۳ | Resign | کناره گرفتن، دست کشیدن، استعفا دادن از |
۲۵۴ | Flea Market | سمساری، بازار مخصوص فروش اشیا ارزان قیمت یا دست دوم | ۶۵۴ | Sack | اخراج کردن یا شدن، کیسه، گونی، جوال |
۲۵۵ | Paradigm | آیه کتاب مقدس که مثالی را متضمن است، نمونه | ۶۵۵ | Dismiss | روانه کردن، مرخص کردن، معاف کردن |
۲۵۶ | Invert | معکوس کردن، قلب عبارت، بالعکس کردن، سخن واژگون | ۶۵۶ | lay off | فصل کم کاری، متوقف ساختن، به خدمت خاتمه دادن |
۲۵۷ | Tricky | نیرنگ آمیز، خدعه آمیز، مهرت آمیز، نیرنگ باز | ۶۵۷ | Wizard | جادو گر، طلسمگر، نابغه |
۲۵۸ | Wreck | کشتی شکسنگی، لاشه ی هواپیما یا کشتی، خرد و متلاشی شدن | ۶۵۸ | Competent | لایق، دارای سررشته، شایسته، ذی صلاحیت |
۲۵۹ | Faculty | استادان دانشکده یا دانشگاه، استعداد، قوه ذهنی، استعداد فکری _ فکلتی | ۶۵۹ | Detach | جدا کردن، سواکردن، اعزام کردن |
۲۶۰ | Migrant | مهاجر، سیار | ۶۶۰ | Earphone | سمعک، بلندگوی گوشی، گوشی تلفن |
۲۶۱ | Contrary | مخالف، معکوس، مقابل | ۶۶۱ | head phone | گوشی تلفن و غیره که به وسیله ی گیره بر روی گوش ثابت می شود |
۲۶۲ | Plug | بستن، در چیزی را گرفتن، دو شاخه | ۶۶۲ | directory | فهرست راهنما، کتاب راهنما |
۲۶۳ | Underclassman | شاگرد سال های اول و دوم دانشگاه | ۶۶۳ | extension | تلفن فرعی، اضافی، بسط، توسعه، تمدید، تعمیم |
۲۶۴ | Asylum | پناهگاه، بستگاه، گریزگاه، نواخانه، یتیم خانه، تیمارستان | ۶۶۴ | congest | انبوه شدن، متراکم کردن، گرفته کردن |
۲۶۵ | Multiracial | چند نژادی | ۶۶۵ | Hook | قلاب، چنگک، دام، تله، به دام انداختن، گرفتار کردن |
۲۶۶ | Installment | قسمت، بخش | ۶۶۶ | Sinker | وزنه ریسمان ماهی گیری، وزنه مته کار، قالب ریز |
۲۶۷ | Commute | تبدیل کردن، مسافرت کردن با بلیط تخفیف دار | ۶۶۷ | Hint | اشاره، ایما، تذکر، چیز خیلی جزیی، اشاره کردن |
۲۶۸ | Investment | سرمایه گذاری | ۶۶۸ | hothead | آدم شتابکار، عجول، آدم بی پروا، بی باک |
۲۶۹ | Commodity | وسیله مناسب، کالا، جنس، متاع | ۶۶۹ | Tone | صدا، آهنگ، نوا، لحن، درجه صدا |
۲۷۰ | Transaction | تراکنش، معامله | ۶۷۰ | Flatter | چاپلوسی کردن، تملق گفتن از |
۲۷۱ | Skyscraper | آسمان خراش، رفیع، بلند | ۶۷۱ | Shawl | شال، دستمال گردن، شال گردن بستن |
۲۷۲ | Medieval | قرون وسطا، وسطایی | ۶۷۲ | Policy | سیاست، خط مشی، بیمه نامه، ورقه بیمه |
۲۷۳ | Institution | بنگاه، موسسه، نهاد | ۶۷۳ | Expense | هزینه، خرج، مصرف |
۲۷۴ | Insure | بیمه کردن، بیمه بدست آوردن، ضمانت کردن | ۶۷۴ | Hypothesize | فرض کردن، بر انگاشتن |
۲۷۵ | Loss | زیان، تلفات، فقدان، ضرر، خسارت | ۶۷۵ | Bow | خم شدن، تعظیم کردن، تعظیم، کمان، قوس |
۲۷۶ | Culinary | مربوط به آشپز خانه، پختنی، آشپزخانه ای | ۶۷۶ | Thematic | ریشه ای، مربوط به موضوع، مطلبی، مقاله ای |
۲۷۷ | Enthusiastic | مشتاق، علاقه مند | ۶۷۷ | Index | راهنما، شاخص |
۲۷۸ | Overwhelming | فشار آور، مقاومت ناپذیر | ۶۷۸ | Insinuate | تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، با اشاره فهماندن، به طور ضمنی فهماندن |
۲۷۹ | Adjust | تنظیم کردن، تعدیل کردن، سازگار کردن | ۶۷۹ | Monotonous | یکنواخت، خسته کننده |
۲۸۰ | Rehearsal | تمرین نمایش، تکرار، تمرین | ۶۸۰ | Renounce | سرزنش کردن، سرزنش یا متهم کردن |
۲۸۱ | Sincere | بی ریا، مخلص،صادق، صمیمی | ۶۸۱ | Whatsoever | ابدا، هیچگونه، هر قدر، هرچه |
۲۸۲ | Duration | مدت، استمرار، بقا | ۶۸۲ | Sincerity | صدق و صفا، بی ریایی، خلوص و صمیمیت |
۲۸۳ | Astrology | علم احکام نجوم، طالع بینی، ستاره شناسی | ۶۸۳ | Capable | توانا، لایق، مستعد، با استعداد، صلاحیت دار |
۲۸۴ | Mum | مادر، خاموشی، سکوت، ساکت بودن | ۶۸۴ | high light | نکات برجسته یا جالب، تشکیل نکته روشن یا جالب دادن |
۲۸۵ | Resent | منزجر شدن از، رجیدن از، خشمگین شدن از، اظهار تنفر کردن از، اظهار رنجش کردن | ۶۸۵ | correspond | برابر بودن، مشابه بودن، رابطه داشتن |
۲۸۶ | Blush | سرخ شدن، شرمنده شدن، سرخی صورت در اثر خجلت | ۶۸۶ | Batch | مقدار نان در یک پخت، دسته دسته |
۲۸۷ | Flair | شامه سگ، بویایی، قوه تشخیص، فراست، استعداد، خصیصه | ۶۸۷ | Insertion | الحاق، جوف گذاری |
۲۸۸ | Passionate | آتشی مزاج، احساساتی، شهوانی | ۶۸۸ | Typography | فن چاپ، فن بیان و تعریف چیزی به صورت علائم و نشانه های رمزی |
۲۸۹ | Bridge | پل ساختن، اتصال دادن، پل، برآمدگی بینی | ۶۸۹ | Proof | اثبات، برهان، دلیل، گواه، مدرک، چرک نویس |
۲۹۰ | Appliance | اسباب، آلت، وسیله | ۶۹۰ | Catchy | گیرنده، جاذب |
۲۹۱ | Hob | اجاق | ۶۹۱ | Target | نشانگاه، هدف، هدفگیری کردن |
۲۹۲ | Grill | سیخ شبکه ای، گوشت کباب کن، پختن | ۶۹۲ | Focal | کانونی، مرکزی |
۲۹۳ | Dispense | توزیع کردن، معاف کردن، بخشیدن، بخشیدن، باطل کردن | ۶۹۳ | excluding | به جز |
۲۹۴ | Drawer | کشو، برات کش، ساقی، طراح، نقاش، زیر شلواری | ۶۹۴ | exclude | محروم کردن، راه ندادن به، بیرون نگاه داشتن از، مانع شدن، مستثنی کردن |
۲۹۵ | Cutlery | کارد و چنگال، کارد و چنگال فروشی | ۶۹۵ | Leverage | شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی، وسیله نفوذ، قدرت نفوذ |
۲۹۶ | Mince | ریزه، ریز ریز کردن، قیمه کردن، خرد کردن، قیمه، گوشت قیمه _مینس | ۶۹۶ | Jingle | صدای جرینگ جرینگ، طنین زنگ ایجاد کردن، جرنگیدن |
۲۹۷ | Chop | ریز ریز کردن، بریدن، جدا کردن، شکستن | ۶۹۷ | Banner | پرچم، بیرق، نشان، علامت، علم، درفش |
۲۹۸ | Mincemeat | گوشت قیمه شده، مخلوطی از گوشت و کشمش و شکر | ۶۹۸ | Niche | تو رفتگی در دیوار، طاقچه، توی دیوار گذاشتن |
۲۹۹ | Shred | پاره ، تکه، ریز، خرده، پاره کردن، ریز بریدن | ۶۹۹ | Rapport | نسبط، ربط، توافق، سازگاری |
۳۰۰ | Paste | خمیر، نوعی شیرینی، چسب زدن به، خمیر زدن | ۷۰۰ | Avid | حریص، آزمند، مشتاق، آرزومند، متمایل |
۳۰۱ | Delight | خوشی، لذت، شوق، لذت دادن، دلشاد کردن | ۷۰۱ | Determine | تصمیم گرفتن، مصمم شدن، حکم دادن، تعیین کردن |
۳۰۲ | Ample | فراخ، پهناور، وسیع | ۷۰۲ | Arena | پهنه، میدان مسابقات، عرصه_آرینا |
۳۰۳ | Wed | عروسی کردن با، به حباله نکاح در آوردن ، به زنی یا شوهری گرفتن | ۷۰۳ | Viral | ویروسی |
۳۰۴ | Titbit | قسمت لذیذ غذا، لقمه خوشمزه، تکه لذیذ و باب دندان، شایعات و اراجیف، خرده ریز | ۷۰۴ | Induce | وادار کردن، استنتاج کردن، تحریک شدن، تهییج شدن، غالب آمدن |
۳۰۵ | Crumb | خرده نان، خرده هر چیزی، خرده | ۷۰۵ | Indispensable | واجب، حتمی، ضروری، ناگزیر، صرف نظر نکردنی، لازم الاجرا |
۳۰۶ | Mayonnaise | نوعی چاشنی غذا و سالاد، مایونز | ۷۰۶ | Stuffy | خفه، دلتنگ کننده، اوقات تلخ، مغرور، محافظه کار، لجوج |
۳۰۷ | Inflation | تورم | ۷۰۷ | Jargon | سخن دست و پا شکسته، سخن بی معنی، اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص |
۳۰۸ | Pose | مطرح کردن، گذاردن، اقامه کردن | ۷۰۸ | Colloquial | گفتوگویی، محاوره ای، اصطلاحی |
۳۰۹ | Commercial | تجاری، تجارتی، بازرگانی | ۷۰۹ | Lingo | زبان ویژه، زبان صنفی و مخصوص طبقه خاص |
۳۱۰ | Ethical | وابسته به علم اخلاق | ۷۱۰ | Domain | قلمرو، ملک، زمین |
۳۱۱ | Phrasal | عبارتی، مربوط به کلمه بندی | ۷۱۱ | Subordinate | فرعی، وابسته، مرئوس، فرمانبردار، تابع، زیردست |
۳۱۲ | Bold | بی باک، دلیر، خشن، جسور، گستاخ، با شهامت | ۷۱۲ | Initially | در آغاز، ابتدا، اصلا |
۳۱۳ | Commit | سپردن، مرتکب شدن، متعد به انجام کاری مودن، سرسپردن | ۷۱۳ | Underscore | خط یا علامتی زیر چیزی کشیدن، تاکید، زیرین خط |
۳۱۴ | Reconcile | صلح دادن، آشتی دادن، تطبیق کردن، راضی ساختن، وفق دادن | ۷۱۴ | Dash | خط تیره |
۳۱۵ | Subjunctive | وجه شرطی | ۷۱۵ | Hyphen | پیوند، خط ربط، نشان اتصال |
۳۱۶ | Hypnotist | هیپنوتیزم کننده | ۷۱۶ | Colon | دونقطه |
۳۱۷ | Hypothetical | فرضی، برانگاشتی، نهشتی | ۷۱۷ | Semicolon | نقطه ویرگول |
۳۱۸ | Maniac | آدم دیوانه، مجنون | ۷۱۸ | Full Stop | نقطه، وقفه کامل |
۳۱۹ | Roomy | وسیع، جادار | ۷۱۹ | Apostrophe | آپاستروف |
۳۲۰ | Confess | اقرار کردن، اعتراف کردن | ۷۲۰ | Slash | چاک دان، شکاف دادن، چاک لباس، نشان ممیز |
۳۲۱ | Farewell | بدرود، وداع، خدا نگه دار، خدا حافظ، تودیع، تودیع کردن | ۷۲۱ | Bracket | طبقه بندی، قلاب، کروشه، پرانتز |
۳۲۲ | Homage | اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه، تجلیل بیعت | ۷۲۲ | Exclamation | فریاد، بانگ، علامت تعجب، حرف ندا |
۳۲۳ | Masterpiece | شاهکار، کار استاد | ۷۲۳ | Tactic | جنگ فن، رزم شیوه |
۳۲۴ | Brim | لبه، کنار، حاشیه، پر کردن | ۷۲۴ | Momentum | مقدار حرکت، مقدار جنبش آنی، نیروی حرکت آنی |
۳۲۵ | Jog | آهسته دویدن، هل دادن، تنه زدن به | ۷۲۵ | Erode | فرساییدن، ساییدن، ساییده شدن، فاسد کردن |
۳۲۶ | Abrupt | تند، پرتگاه دار، ناگهان، ناگهانی، بی خبر | ۷۲۶ | Marginal | کم، حاشیه ای، مرزی |
۳۲۷ | Bitter | تلخ، تند، تیز، جگر سوز، طعنه آمیز | ۷۲۷ | Sink | دستشویی آشپزخانه، فرو رفتن، ته نشینی، نزول کردن |
۳۲۸ | Screenplay | نمایشنامه تلویزیونی یا رادیویی یا سینمایی | ۷۲۸ | Overhaul | پیاده سوار کردن، و بازدید موتور، {برای تعمیر} پیاده کردن |
۳۲۹ | Exotic | بیگانه، عجیب و غریب، مرموز، خوش رنگ | ۷۲۹ | Drastic | موثر، قوی، جدی، کاری، شدید |
۳۳۰ | Resort | ملجا، پناهگاه، پاتوق | ۷۳۰ | Personnel | پرسنل، کارکنان، کارگزینی، کارمندان، اداره کارگزینی |
۳۳۱ | Causative | سبب، سبب شونده، متعدی | ۷۳۱ | Logistic | منطقی، استدلالی، محاسبه ای |
۳۳۲ | Strum | نواختن ساز زهی، مضراب زدن، مرتعش کردن | ۷۳۲ | Incentive | انگیزه، فتنه انگیز، آتش افروز، موجب، مشوق |
۳۳۳ | Frightful | وحشتناک | ۷۳۳ | Franchise | امتیاز، حق، انتخاب، آزاد کردن، حق رای دادن |
۳۳۴ | Detergent | پاک کننده، داروی پاک کننده، گرد صابون قوی | ۷۳۴ | Brass | پول خرد برنجی، بی شرمی، افسر ارشد |
۳۳۵ | Spick And Span | نو، کاملا تازه، ترو تمیز، آراسته و مرتب | ۷۳۵ | Tack | پونز، پونز زدن، ضمیمه کردن، خوراک |
۳۳۶ | Spoilsport | کسی که بازی دیگران را خراب می کند، کسی که عیش دیگران را منغض می کند | ۷۳۶ | Sweetheart | معشوقه، دلبر، یار، دلارام |
۳۳۷ | Ravioli | نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته | ۷۳۷ | Correspondence | تناظر، مکاتبه، مکاتبات، ارتباط، مطابقت |
۳۳۸ | Idiot | آدم سفیه و احمق، خرفت، سبک مغز، ساده | ۷۳۸ | Spiteful | کینه توز، معاند |
۳۳۹ | Consecutive | متوالی، پشت سر هم، پی در پی، نتیجه ای | ۷۳۹ | Repertory | مجموعه، انبار، مخزن، فهرست، کاتالوگ |
۳۴۰ | Pensioner | بازنشسته، وظیفه خوار، حقوق بگیر | ۷۴۰ | Negotiation | مذاکره |
۳۴۱ | Longevity | طول عمر، درازی عمر، دیر پایی | ۷۴۱ | Merchandise | کالا، مال التجاره، تجارت کردن |
۳۴۲ | Sustainable | قابل تحمل، تاب آوردنی | ۷۴۲ | Consignee | کسی که جنس یا مالی با عنوانش ارسال شده است |
۳۴۳ | Welfare | آسایش، رفاه، خیر، سعادت، شادکامی | ۷۴۳ | Freight | کرایه، کرایه کشتی، بار، بار کشتی، باربری، حمل کردن |
۳۴۴ | Martial | جنگی، لشکری، جنگجو، نظامی | ۷۴۴ | Slight | مقدار ناچیز، شخص بی اهمیت، ناچیز شماری، بی اعتنایی |
۳۴۵ | Bout | کشمکش، تقلا، یک دور مسابقه یا بازی | ۷۴۵ | Courier | پیک، قاصد |
۳۴۶ | Noodle | رشته فرنگی، ماکارونی، احمق، ابداع کردن | ۷۴۶ | Coincidence | انطباق، تصادف، توافق، انطباق، هم روی داد |
۳۴۷ | Mystify | گیج کردن، رمزی کردن | ۷۴۷ | Warehouse | انبار کردن، مخزن، انبار گمرک، انبار کالا، بار خانه |
۳۴۸ | Crown | تاج، فرق سر، بالای هر چیزی، حد کمال، تاج گذاری | ۷۴۸ | Transit | عبور، گذر، راه عبور، گذر، عبور |
۳۴۹ | Fatigue | خستگی، فرسودگی، خستگی، رنج، فرسودن، خسته شدن | ۷۴۹ | assembly | همگذاری، انجمن، مجلس، گروه، هیئت قانون گذاری |
۳۵۰ | Sprinkler | آب پاش، گلاب پاش، با آب پاش آب پاشیدن | ۷۵۰ | Shipment | حمل، محموله، کالای حمل شده با کشتی |
۳۵۱ | Brigade | تیپ، دسته، تشکیلات_بریگید | ۷۵۱ | Enquiry | پرس و جو، استفسار |
۳۵۲ | Enthusiasm | شور و شوق، غیرت، جدیت، اشتیاق | ۷۵۲ | Quotation | نقل قول، بیان، ایراد، اقتباس عبارت |
۳۵۳ | Auction | حراج، مزایده، حراج کردن، به مزایده گذاشتن | ۷۵۳ | Forwarder | گاراژ دار، فرستنده |
۳۵۴ | Belly | شکم، طبله، شکم دادن و باد کردن | ۷۵۴ | Consignor | فرستنده کالا، حمل کننده کالا |
۳۵۵ | Anonymous | بی نام، دارای نام مستعار، تخلصی، لا ادری | ۷۵۵ | Cultivate | کشت کردن، زراعت کردن{در}، ترویج کردن |
۳۵۶ | Glorious | مجلل، عظیم، باشکوه، خیلی خوب | ۷۵۶ | Stagnant | بدون حرکت، راکد، ایستا، کساد |
۳۵۷ | Bid | فرمودن، امر کردن، دعوت کردن، پیشنهاد کردن، پیشنهاد، مزایده | ۷۵۷ | Redundant | دارای اطناب، حشو، افزونه |
۳۵۸ | Workshop | اتاق، کارگاه | ۷۵۸ | Cusp | نوک تیز، منقار، نوک هلال |
۳۵۹ | Craftsman | هنر مند، نویسنده، هنر پیشه، صنعت گر | ۷۵۹ | Transition | انتقال، عبور، مرحله تغییر، تحول |
۳۶۰ | Salinity | شوری | ۷۶۰ | Exhibitor | نمایش دهنده، ارائه دهنده |
۳۶۱ | Rotation | چرخش، دوران، گردش بدور | ۷۶۱ | Booth | اطاقک، پاسگاه یا دکه موقتی، غرفه، جای ویژه |
۳۶۲ | Tan | دباغی کردن، به رنگ قهوه ای و سبز در آوردن، برنزه، مازویی، قهواه ای مایل به زرد | ۷۶۲ | Browse | جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن، چریدن |
۳۶۳ | Lotion | شویه، شستو شو، محلول طبی مخصوص شستو شو با ضد عفونی کردن صورت و …، لوسیون | ۷۶۳ | Currency | پول رایج، رواج، انتشار |
۳۶۴ | Bruise | کوبیدن، کبود کردن، ساییدن، کبود شدن، کوفته شدن | ۷۶۴ | Receipt | رسید، اعلام وصول، دریافت، رسید دادن |
۳۶۵ | Nobility | اصالت خانوادگی، نجابت | ۷۶۵ | Query | جستار، سوال، پرس و جو، استفسار، پرسیدن |
۳۶۶ | Attic | اطاق کوچک زیر شیروانی، وابسته به شهر آتن | ۷۶۶ | Humiliate | پست کردن، تحقیر کردن، اهانت کردن به |
۳۶۷ | Flip | تلنگر، ضربت سریع و ناگهانی، گستاخ، جسور، پررو | ۷۶۷ | Demean | پست کردن، رفتار کردن |
۳۶۸ | Surrealism | سبک نگارش خیالی، سورئالیسم، فرا واقعیت گرایی | ۷۶۸ | Fiscal | مالی، مالیاتی، محاسباتی |
۳۶۹ | Damn | لعنت، لعنت کردن، فحش، بشیار، خیلی | ۷۶۹ | Fiduciary | امانتی_ فیدوشیری |
۳۷۰ | Moose | گوزن شمالی | ۷۷۰ | Inconvenient | ناراحت، ناجور |
۳۷۱ | Mousse | نوعی شیرینی | ۷۷۱ | Discrepancy | اختلاف، تفاوت، مورد اختلاف |
۳۷۲ | Antler | شاخ گوزن، شاخ فرعی،انشعاب شاخ | ۷۷۲ | Rosy | گلگون، سرخ، لعل فام، خوشبو، گل پاشیده، گلی کردن |
۳۷۳ | Mattress | لایی، تشک | ۷۷۳ | Solidity | استحکام، استواری، سختی، سفتی |
۳۷۴ | Flabbergast | مبهوت کردن، گیج کردن | ۷۷۴ | Integrity | درستی، امانت، راستی، تمامیت، بی عیبی، کمال |
۳۷۵ | Terminology | لفظ گذاری، مجموعه ی اصطلاحات علمی یا فنی، کلمات فنی، وازگان | ۷۷۵ | Intact | دست نخورده، بی عیب، سالم، صدمه ندیده |
۳۷۶ | Condominium | حکومت مشترک، مالکیت مشترک | ۷۷۶ | Kidney | کلیه، قلوه، مزاج، خلق |
۳۷۷ | Junction | نقطه اتصال، اتصال، برخورد گاه | ۷۷۷ | Inflammation | آماس، التهاب، شعله ور سازی، احتراق |
۳۷۸ | Intersection | تقطع، چهار راه | ۷۷۸ | Contagious | واگیر، مسری، واگیر دار |
۳۷۹ | Wardrobe | جارختی، قفسه | ۷۷۹ | Clown | لوده، مسخره، مسخرگی، دلقک شدن |
۳۸۰ | Charade | نوعی معما، جدول کلمات متقاطع، نوعی بازی | ۷۸۰ | Relieve | برکنار کردن، تغییر پست دادن، تسلی دادن، کمک کردن |
۳۸۱ | Creepy | مور مور کننده، وحشت زده، غیر عادی | ۷۸۱ | Frank | رک گو، بی پرده حرف زدن، رک، بی پرده، صریح |
۳۸۲ | Intruder | کسی که سر زده یا بدون اجلزه وارد می شود، مزاحم، مخل | ۷۸۲ | Assessment | تشخیص، تعیین مالیات، وضع مالیات، ارزیابی، برآورد، تخمین، اظهار نظر |
۳۸۳ | Mansion | عمارت چند دستگاهی، عمارت بزرگ | ۷۸۳ | Liability | مسئولیت، دین، بدهی، {در محاسبات} بدهکاری |
۳۸۴ | Breeze | باد شمال یا شمال شرقی، با ملایم، نسیم، مانند نسیم وزیدن | ۷۸۴ | Curriculum Vitae | تاریخچه مختصری از زندگی |
۳۸۵ | Casual | اتفاقی، غیر مهم، غیر جدی | ۷۸۵ | Extensive | پهناور، وسیع، بزرگ، بسیط، کشیده |
۳۸۶ | Silverware | ظروف نقره | ۷۸۶ | Intensive | شدید، پر قوت، متمرکز، مشتاقانه، تند، مفرط |
۳۸۷ | Damask | حریر و گلدار و مشجر، گلدار کردن | ۷۸۷ | Arrival | ورود، دخول |
۳۸۸ | Embroidery | قلاب دوزی | ۷۸۸ | Dramatic | نمایشی، مهیج |
۳۸۹ | Padded | پشتی دار، پر، باد کرده، انباشته، باد کرده | ۷۸۹ | Bookkeeping | سازماندهی، دفتر داری |
۳۹۰ | Coordinated | هماهنگ | ۷۹۰ | Presume | فرض کردن، مسلم دانستن، احتمال کلی دادن، فضولی کردن |
۳۹۱ | Crass | زمخت، درشت، کودن | ۷۹۱ | Outline | طرح کلی، رئوس مطالب، شکل اجمالی، مختصر یا خلاصه ی چیزی را تهیه کردن |
۳۹۲ | Engrave | قلم زدن، کنده کاری کردن در، حکاکی کردن، نقش کردن، منقوش کردن | ۷۹۲ | Frontier | مرز، سرحد، مرزی، صف جلو لشکر |
۳۹۳ | Stem | ساقه، تنه، گردنه | ۷۹۳ | Leisure | تن آسایی، آسودگی، فراغت |
۳۹۴ | Goblet | ساغر، جام، گیلاس شراب، تکه، قطه، قطره | ۷۹۴ | Eccentric | گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز، غیر عادی، غریب، عجیب |
۳۹۵ | Flute | فلوت، فلوت زدن، شیار | ۷۹۵ | Delicacy | ظرافت، دقت، نازک بینی، خوراک لذیذ |
۳۹۶ | Champagne | شامپانی، مشروب فرانسوی | ۷۹۶ | Jewel | گوهر، جواهر، سنگ گرانبها، زیور، با گوهر آراستن |
۳۹۷ | Blade | تیغه، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه، شمشیر، استخوان پهن | ۷۹۷ | Vine | درخت مو، تاک، تاکستان ایجاد کردن |
۳۹۸ | Carving | حکاکی، بریدن | ۷۹۸ | Bogus | ساختگی، جعلی، قلابی |
۳۹۹ | Fabric | محصول (کارخانه و..)،پارچه، قماش، سبک بافت، اساس | ۷۹۹ | Retail | خرده فروشی، جزئی، خرد، خرده فروشی کردن |
۴۰۰ | Crockery | سفالینه، بدل چینی، ظروف گلی، کاسه های سفالی | ۸۰۰ | Skeptical | شکاک، کم باور، ایراد گیر، منکر رسیدن به علم الیقین |